شانه هایت را گم کرده ام...!

....من از تو می آیم و تا تو خواهم رفت....

شانه هایت را گم کرده ام...!

....من از تو می آیم و تا تو خواهم رفت....

قمار تنهایی

بگذا از پشت میله های تنهایی اعتراف کند این زندانی...  

هر چند در ناکجا بسر میبری اما...

بی تو بیتابم...! 

فرسودگی نمیکنم... 

تن به دیگری نمی بخشم... 

.   

آزار مکش از پی آزردنم

من در این قمار هر چه ببازم برنده ام. 

!

نظرات 2 + ارسال نظر
ز دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 15:10

زندان تنهایی تو شایداما
باور کن زندان تنهایی من در ندارد تا امیدی به رهایی باشد
چرا به این سرنوشت دچارم نمیدانم ولی میدانم که...!
شاید روزی از خدا بپرسم چرا ؟
ولی او همچنان سکوت اختیار کرده است!
از فاصله های دور هم می شود برای کسی دعا کرد
برای من....!!!



گاهی میخندم وقتی می بینم به صفحه ای بی جان دل بسته ام
صفحه ای که تو به آن جان داده ای.



ناهید یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:10

در قمار عشق همه برنده ایم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد