زندان تنهایی تو شایداما باور کن زندان تنهایی من در ندارد تا امیدی به رهایی باشد چرا به این سرنوشت دچارم نمیدانم ولی میدانم که...! شاید روزی از خدا بپرسم چرا ؟ ولی او همچنان سکوت اختیار کرده است! از فاصله های دور هم می شود برای کسی دعا کرد برای من....!!!
گاهی میخندم وقتی می بینم به صفحه ای بی جان دل بسته ام صفحه ای که تو به آن جان داده ای.
زندان تنهایی تو شایداما
باور کن زندان تنهایی من در ندارد تا امیدی به رهایی باشد
چرا به این سرنوشت دچارم نمیدانم ولی میدانم که...!
شاید روزی از خدا بپرسم چرا ؟
ولی او همچنان سکوت اختیار کرده است!
از فاصله های دور هم می شود برای کسی دعا کرد
برای من....!!!
گاهی میخندم وقتی می بینم به صفحه ای بی جان دل بسته ام
صفحه ای که تو به آن جان داده ای.
در قمار عشق همه برنده ایم!!