شانه هایت را گم کرده ام...!

....من از تو می آیم و تا تو خواهم رفت....

شانه هایت را گم کرده ام...!

....من از تو می آیم و تا تو خواهم رفت....

هی فلانی ـــ‌ـــــزندگی باید همین باشد ــــ!

حتی در پاورقی های زندگی هم میتوان تنها بود ــــ مثل تو!

حتی با تیتر های دلتنگی هم میشود  تنها نماند ـــ‌‌ـ مثل من!

حتی در من ـــــ

حتی در شعر ـــــ

 حتی دشوار تر  میتوان رد پای غرور تو رایافت

من نقطه نمیگذارم و تو خوب میدانی چرا ـــــ؟!

سر به هوای من ـــــ !

گاهی به قول خدا  "پرواز" باید کرد  ـــــ‌ وگاهی" پروا"  از  "باید" ـــــ!

من با هلهله ی چشیدن طعم دست های تو قافیه هایم را پس اندار میکنم ــــــ  و در اینجا بهترین تنهایی ها را به یادت جشن میگیرم ــــــ و نقطه هایم  که خوب میدونی چرا و نمیدانم  را گم کرده ام ــــــ !

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ویوا چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 17:56 http://kalepookha.blogsky.com/

سلااااااااااااااااام
ممنون که اومدی
قشنگ می نویسی و خیلی پر احساس
پست من از تو می مانم...!!!! به نظرم خیلی جالب اومد چند بار خوندمش ،دوستش داشتم
در ضمن لوگوی بامزه ای هم داری
تا بعد...

شانه هایت را گم کرده ام! پنج‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 17:30

ما از ره گمان و ظنین به اینجا رسیدیم!
نه از باور و یقین!
ومن هنوز به روشنی اندیشه هامان غبطه می خورم!
کاش تکرار شود!
و نیمه ای که از آن یاد می کنی در همان جایی پیدا می شود که
گم شده !
می دانی کجاست؟
.
.
.


بر بلندای شک و غرور مرا جا گذاشته ای !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد